محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

جاده سبز رویاها

چه سالی بشه امسال

محمدپارسا اين سومین ساليه كه در كناره سفره هفت سين با ماييي قربونه مهربونيات بشم خيلي دوست دارم البته بگم ها يكي از اين سال ها تو ،هنوز با من نفس ميكشيدي. . ..... سره سال تحويل كناره مامان نسرین ،و بابا بوديم. راستي عيد ساعته ٨ شبه روز ٥شنبه بود. مامان  تو شیرین زبونی هات وصف ناشدنیه. مامان تو باهوشی خیلی خیلی باهوشی. سلام به سیب خوشگل من سلام به سبزه با طراوتم سلام به سمنوی خوشمزه خودم سلام به سکه پر زرق و برق من سلام به ماهی بازیگوش خودم بهار رسید و سال نو شد  ومن هر روز بیش از پیش به این راز پی می برم که تو خلق شده ای برای ما تا زیباترین زندگی را در کنار هم تجربه کنیم.عزی...
11 فروردين 1393

جشن بانک شهر

جشن بانک شهر.... 11بهمن 92 تالار وزارت کشور   روی صندلی نشستی وداری به سمت سن نگاه میکنی...     الهی من قربون نگات بشم... خیلی خوش گذشت... ...
11 فروردين 1393

بهار93

محمدپارسا جانم...... زيباترين تصويري كه در زندگانيم ديدم نگاه عاشقانه و معصومانه تو بود زيباترين سخني كه شنيدم سكوت دوست داشتني تو بود زيباترين احساساتم گفتن دوست داشتن تو بود زيباترين انتظار زندگيم حسرت ديدار تو بود زيباترين لحظه زندگيم لحظه با تو بودن بود زيباترين هديه عمرم محبت به تو بود زيباترين تنهاييم گريه براي تو بود زيباترين اعترافم عشق تو بود 6فروردین 93 مامان وبابا این چرخ رو برات عیدی گرفتند امیدوارم خوشت اومده باشه وقتی میگیم چرخت بدیم به نی نی زودی میگی نه وگریه که نبریدش وناراحت میشی... با آبی عشق پر کشیدن زیباست / در لحظه غم ، تو را سرودن زیباست منظورم از این ترانه میدانی چیست ؟ / یعنی که همیشه با...
11 فروردين 1393

نوروز93

خونه تکونی وخرید عید ........رسیدیم به فصل بهار .........عید نوروز                                         عیدتان مبارک محمدپارسا جونم عیدتوهم مبارک......سال خوبی درکنار پدرومادرت داشته باشی.. برایتان سال خوشحالی که باشد حالتان عالی برایتان تخمه و فندق,طلا و نقره در صندوق برایتان پسته در باز,برایتان خانه ای دلباز                     ...
9 فروردين 1393

واکسن 18 ماهگی+ورود به 19ماهگی

٩بهمن... واکسن 18ماهگی عزیز دل مامان چهارشنبه بردمت برای زدن واکسن بعداززدن واکسن یه نی نی دیگه نوبت به ما رسید ومن وتو رفتیم داخل وخانم پرستار شروع کرد به واکسن زدن .یکی به پاهات که گریه کردی ویکی به دستات وسومی قطره خوراکی بود.بعد اومدیم خونمون وهر4ساعت یک بار قطره استامینوفن بهت میدادم همین که 4ساعت تموم میشد شروع میکردی به نق نق کردن  وکج راه میرفتی.خلاصه بعد از 2روز خوب خوب شدی .                                        وا...
16 بهمن 1392

16بهمن وتولد مامان....

تولد تولدت مبارک.... 16بهمن وتولد مامان بهاره.... از علیرضا جانم تشکر میکنم بابت اینکه درهمچین روزی من سورپیریزکردند وبا یک کیک تولد به خانه امدند.. درضمن یه گردنبند طلا ازشون کادو گرفتم..خیلی ممنونم همسرم.... ...
16 بهمن 1392

نقل مکان به منزل جدید

بالاخره ماهم صاحبخانه شدیم . این ماه اومدیم خونه جدیدمون.خیالمون راحت شد .مبارکمون باشه. این ازپاقدمی پسرمون خدایا هزاران بار شکر... راستی تا یکی دو هفته دیگه باید بریم برای زدن واکسن 18ماهگیت اخه بمیرم میگن خیلی سخت......  
24 دی 1392

ورود به 16ماهگی

  سلام به پارسای عزیزترازجانم ...........ورود به 16 ماهگیت مبارک... 16ماه ازسنت گذشت مثل باد....چی بگم ازشیطونیات ..ازسرک کشیدنات به هر جایی..توی کابینت ..توی کشوها...پات بلند میکنی .میخوای ازروی میز چیزی رو برداری..موهات وگوش ودماغ ودهنت وپاهات ودستات رو شناختی ...صدای هاپو رو درمیاری ومیگی هاپ صدای کلاغ میگی ار کلمات مامان بابا نی نی اب عمه دادایی انار دد ام ام (به به)رومیگی..همه رو میشناسی وقتی میگیم فلانی رو نشون بده با دستت نشون میدی ..میگم این کیه میگه بابا..میگم اون کیه میگی بابا...صدای امبولانس رو در میاری... میای سراغم ومیگی مامان...من کلی کیف میکنم...صدای زنگ درخونه که در میاد میگی بابا..خلاصه سرمون گرم کردی... دنیای ق...
24 دی 1392