محمدپارسامحمدپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

جاده سبز رویاها

حرکت به سمت شمال.......

14خرداد حرکت به سمت شمال ویلای باباحسین بعدازنمک ابرود قبل از کلاراباد موقع رفت اذیت شدیم خیلی شلوغ بود.....ولی خیلییییییییییییی خوش گذشت. افتاب شدید وهوای کنارساحل گرم....   قربونت بره مامان که نگاه میکنی... دوچرخت برده بودیم عشق مامان به قولت تا اب میبینی میگی اب بازی یکشنبه 18 خرداد برگشتیم........................................... ...
21 تير 1393

خوشبختی وسالگرد ازدواج

11خرداد وسالگرد ازدواج   با تو بودن برايم بهترين لحظات زندگي است ومن وجود پر مهر و سرشار از عشق تو را در كاشانه قلبم به وضوح ميبينم ومي دانم با تو ميشود به خدا رسيد سالگرد ازدواجمان مبارك بر هر دومان... ===================== ...سال از با هم بودمان گذشته و من هروز بيش از پيش به اين راز پي ميبرم كه تو خلق شده اي براي من تا زيباترين زندگي را برايم بسازي سالروز ازدواجمون مبارك پسرم خوشحالممممممممممممممممممممممممممممم تو هم امسال در جشن کوچک ما شرکت داشتی.................... ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺷﺒﺨﺖ ﺑﻮﺩﻥ، ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺮﻡﯾﮏ ﻣﺎﺩﺭ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ . ﺳﻮﺍﺭﯼ ﺭﻭﯼ ﻣﻮﺝ ﺧﯿﺎﻝ ، ﻧﺸﺴﺘﻦ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭﯾﻬﺎ ، ﺭﻓﺘﻦ ﻣﯿﺎﻥ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎ ﮐﺎﻓﯿﺴﺖ . ﺑ...
21 تير 1393

برگشت زوار از حج

برگشت زوار از حج................وپایان دلتنگی زیارتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتون قبول  پدر ومادر عزیزم.... البته مادربزرگ عمه وعمو وزن عمو زیارت شما هم قبول............................... برگشت زایرین زوار ازحج را گرامی می داریم................ عکس ها جالب نشد. ایشالله قسمت همگی بشه.... روزی که مامانمینا برگشتند همون روزی بود که سال 90 ما به سمت مدینه ومکه  به فرودگاه اومدیم.....یادش به خیر................................ ...
21 تير 1393

بع بعی

  گوسفند هایی که قرار بود جلوی زوار کشته بشند....... یکیش ما با دایی رضا خریدیم اون یکی دیگش عمم اورده بود دستشون درد نکنه.... چقدر از بع بعی می ترسی  اصلا سمتش نمی رفتی..................... بهت میگم بع بعی میگه تومیگی بع بع میگم دنبه داری تو میگی نه نه پس چرا میگی باز تو میگی بع بع الهی مامان به قربونت بره عزیزم.................................. ...
21 تير 1393

همیشه لبات به خنده

25 اردیبهشت 93 روزپنجشنبه قبل ازرفتن به فرودگاه (برگشت مامانی وبابایی از مکه) پارسا جونم شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آنرا از تو گرفتند. عشق بورز به آنها که دلت را شکستند. دعا کن برای آنها که نفرینت کردند. درخت باش برغم ِ تبرها، بهار شو و بخند که خدا هنوز آن بالا با ماست قربون خندت بره مامان         ...
21 تير 1393

دل تنگی...

اخ چقدردلم برای مامانم وبابام تنگ شده اخه رفتند حج عمره هرروز که از خواب بیدار میشدم قبل از صبحونه خوردن به مامانم زنگ میزدم الان چندروزه دیگه نیست که بهش زنگ بزنم خدایا مراقب مامانم وبابام باش برام حفظشون کن.   پدرومادر 2تا ازبهترین نعمت های خدا هستند که ارزومیکنم که همه پدرومادرها بالاسر بچه هاشون باشند پدر ومادر من هم سایه شون همیشه بالاسر من باشه یه تکیه گاه مطمئن برام خیلی خیلی برام عزیزند......دوستتون دارم مامان وبابای گلم وقتی رفتیم فرودگاه برای بدرقه یاد اون روز خودمون افتادم که رفتیم فرودگاه بار بستیم برای سفر حج دلم باهاشون رفت خدا جونم دوباره قسمت کن بریم .......... می بوسم ازاینجا مامانم وبابام... ...
22 ارديبهشت 1393

شیطنت ها

غافل میشی ازین محمدپارسا چه کارایی که نمی کنه.... اگه دردستشویی باز باشه یا حمام اگه حواست نباشه میره توش اب باز میکنه به وسایلش دست میزنه....خودش خیس میکنه.. تمام کشوهای خونه رو بررسی میکنه همه چیزرو می ریزه بیرون.... ظرف نمک وقند رو ازتو کابینت اورده پایین وپخش کرده رو زمین............... یه بار درخونه باز بود یهو دیدم محمد پارسا نیست دیدم صداش از طبقه بالا میاد پله هارو رفته بالاوووو یه دقیقه رفتم دستشویی اومدم دیدم محمد پارسا رفته روی میز ناهارخوری داره به لب تاپ دست میزنه ومیگه نی نی ...یعنی نی نی نشون بده.... الانم که اینا رو دارم می نویسم محمدپارسا روی پام .داره می خوابه ولی خونمون دیدن داره که اقا بهم ریخته... کلمات ابی...
6 ارديبهشت 1393